حرفهای دلم به ملوسکم
سلام خرگوشی مامان حالت چطوره خوبی؟خووووش می گذره بدون مامانی؟مامانی اصلا حالش خوب نیست دلم گرفته؟از ادما از همه چی ؟مامانی دلش برات یه ذره شده یه ذره چه عرض کنم کللللللللی دلم برات تنگیده پس کی می خوای بیای توی دلم تا احساس مادرانه را با وجود ناززززنینت حس کنم ..دلم یه مسافرت می خواد دور از همه و همه کس..دلبرکم این دلم دیگه گنجایش این همه حرفها رو نداره تا کی سکوت؟تا کی یه گوش در یه گوش دروازه؟تا کی خنده های زورکی؟تا کی؟؟خسته شدم از این همه دو پهلو حرف زدنا یکی نیست بهشون بگه به شما چه؟خلاصه بارانکم دلم امشب خیلی گرفته است اومدم توی وب بنویسم از تنگ بودن و خسته بودنم تا شاید یه کمی این دل رنجور من خالی شه ..الهی مامان فدای نی نی نیومده اش بشه ..خدایا کمکم کن خسته ام از این زمونه ..خدای من خدای لحظه هایم با دل خسته ام صدایت میکنم بشنو صدایم شکنجه گاست این دنیا برایم ..ای خدای مهربونم بابت این همه لطف و کرمت ممنونم وشکر گزارتم یه نگاهی به دل خسته ای منم بنداز ..میوه قلب مامان خیلی دوووووست دارم کنج یه اتاقی تنهایی بشینم و برای دل خسته ام بگریم اما نمیشه اخه بابای مهربونت میدونم ناراحت میشه خیلی دلم هوای حرم امام رضا (ع) رو کرده... دوست دارم ضریحش و محکم بگیرمو برای دلم بگریم برام دعا کن زیارت حرمش نصیب من وبابای بشه ..شب خووووووش ناز گل مامان و بابا